گفت: خوشحال میشوم.
جیپ روزنامهی کیهان تنوره کشید تا استاد را به خانه برساند. گفت: پاهای شما بلند است. من وسط مینشینم. آقای زناری -راننده- تبسمی کرد و از رایحهی دلپذیر استاد تا مقصد، یکدستی رانندگی کرد. طول راه غنیمت من بود تا از طرح تناسب و نسبت زبان سینما و روزنامهنویسی بگویم. استاد هیچچیز نگفت، آنقدر که سکوت صدا داشت. سرانجام هوا را نقاشی کرد، مثل قوسقزح گفت: عالیه، همهی اینهایی را که گفتی، بنویس.
جوری گفت که باور کنم ایدهی بدیعی است، جوری گفت که حظ کنم و به خودم ببالم، قد بکشم و سرم در خیابان بیدستانداز بخورد به سقف جیپ، اما درد نکشد... زناری گفت: چه بوی خوبی داشت. حالم خیلی خوب شد، سایهاش در ماشین جا مانده بود، در مسیری که رفتیم درختها و سبزهها، همه سایه داشتند؛ حتی تکهچمن گوشهی میدان هفتتیر هم در هوای ابری سایه داشت، نفسکشیدن آسان بود. همان موقعها به خودم گفته بودم بعضیها در تاریکی هم سایه دارند و میتوان در پرتو سایهشان به نور رسید و بعضیهای بسیار در زیر آفتاب مایل بعدازظهر هم بیسایهاند...»
این بخشی از مطلبی است که فریدون صدیقی، استاد و روزنامهنگار پیشکسوت به یاد استادش پروفسور کاظم معتمدنژاد نوشته که شنبه در روزنامهی همشهری به چاپ رسید.
شنبه، ۱۶ آذر امسال، روز دانشجو، روز خداحافظی اهالی علوم ارتباطات و روزنامهنگاری و حقوق ارتباطات و روابط عمومی با استاد هم بود؛ استادی که یکی دیگر از شاگردانش، یعنی دکتر هادی خانیکی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی دربارهاش میگوید: «شاخص دانش دکتر معتمدنژاد به روش معلمی و رفتار اجتماعی او بود؛ به زبان دیگر بزرگترین اثر و شاهکار او، زندگیاش بود.»
احتمالاً این سؤال به ذهنمان میرسد که مگر زندگی او چه بود یا چهطور بود؟ این را از زبان دکتر یونس شکرخواه، عضو هیئت علمی دانشکدهی مطالعات جهانِ دانشگاه تهران بخوانیم که در روزنامهی همشهری شنبه نوشته: «زندگی دکتر سه ضلع برجسته داشت: معلمی کرد و پدری در حق ارتباطات؛ همیشه امیدوار و راهحلگرا بود و بالأخره نسلپرور بود و رد پا گذاشت؛ آثار مکتوب و شاگردانش.
...پروفسور معتمدنژاد همیشه در مسیر خودش حرکت کرد؛ مثل خودش راه رفت، به شیوهی خودش فکر و به شیوهی خودش تولید کرد.
استاد بلد بود چهطور زمین و زمانه را به این مرز و بوم پیوند زند و قدر این انضمام را میدانست؛ استاد با اقتباس بیگانه بود.»
چند سال پیش، آزاده محمدحسین، همکار دوچرخه با شماری از استادان و روزنامهنگاران پیشکسوت دربارهی روزنامهنگاری ایرانی گفتوگو میکرد. آن گفتوگوها ابتدا در دوچرخه و بعدها در کتابی با عنوان «روزنامهنگاری ایرانی: درسهای تجربه» منتشر شدند. در یکی از آن گفتوگوها، دوچرخهایها پای صحبتهای دکتر معتمدنژاد نشستند؛ استادی که پنجشنبهی گذشته در ۷۹ سالگی از دنیا رفت.
نشسته از راست: دکتر خانیکی، دکتر معتمدنژاد، دکتر فرقانی و دکتر میرعابدینی
ایستاده از راست: دکتر مهدیزاده، قاسمی، ادیب هاشمی و دکتر شکرخواه